اندر حکایت خلیج همیشه پارس

 

اندر حکایت خلیج همیشه پارس

 
خلیج همیشه پارس (فارس) و واژه مجعول خلیج ع ر ب ی عباراتی هستند که بارها و بارها در این سالهای اخیر به گوش ما رسیده اند. دسته گل مقامات چینی در خلال مراسم افتتاحیه بازیهای آسیایی گوانگجو، بهانه ای شد که مروری بر تحولاتی که منجر به پیدایش اختلاف مابین ایران و کشورهای عربی بر سر بکارگیری نام صحیح خلیج پارس (فارس) گشت، بپردازم.

 
در متون تاریخی، آبراهی که ایران را از شبهه جزیره عربستان و کشورهای حاشیه این خلیج همیشه پارس جدا می سازد، همواره خلیج پارس نامیده شده است و تنها از اواسط دهه ۶۰ میلادی و با آغاز جنبش "پان عربیسم" (ملی گرایی عرب) به رهبری جمال عبدالناصر، واژه مجعول خلیج ع ر ب ی پای به منصه ظهور گذاشت. این واژه از زمان تولد محل مناقشه بین ایرانیان و اعراب بوده است و بارها و بارها توسط کشورهای ثالث مورد بهره برداری سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است که پیشتر به تفصیل در سایت آفتاب مورد بررسی قرار گرفته است. آخرین مورد سوء استفاده از این نام تنها چند روز پیش توسط برادران کمونیست چینی صورت گرفت که دنیا را با آن چشمان تنگشان بسیار بهتر از سیاستمداران ایرانی می بینند. چینی ها که به درماندگی و آسیب پذیر بودن ایران بواسطه تحریمهای جهانی آگاه می باشند و نیک می دانند که بی مهری آنان یقینا از سوی دولتمردان ایران بی پاسخ خواهد ماند، با این حرکت دل بسیاری از شیوخ حاشیه خلیج پارس را بدست آوردند که نتیجه آن را با افزایش صادرات محصولات بنجل چینی به این شیخ نشینان و افزایش درآمد سرانه کشورشان خواهند دید. هر چند که جمال عبدالناصر که "پان عربیسم" را پایه گذاری کرده و یا اعرابی که آنرا پیگیری می کنند، متهمان شماره یک از دید بسیاری از ایرانیان میهن پرست بشمار میروند، اما نباید از کنار نقش اسلامیون افراط گرا و آیت الله های ایرانی که پس از انقلاب اسلامی موجب دوباره زنده گشتن این واژه مجعول گردیدند، بسادگی گذشت.

با وقوع انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن شیعیان در ایران، مسلمانان افراطی به رهبری آیت الله خمینی که سودای مطرح کردن مجدد اسلام بعنوان یکی از قطب های سیاسی را در سر می پروراندند، جهت همراه سازی مسلمانان کشورهای همسایه شروع به سردادن شعارهای ایده الیستی کرده و یکی از مسائلی که مطرح نمودند تغییر نام "خلیج پارس" به "خلیج اسلامی" بود. واژه ای که به نظر من به اندازه خلیج ع ر ب ی مجعول بوده و مطرح نمودن آن از طرف کسانی که حداقل پاسپورت ایرانی داشتند، مذموم و مشمئز کننده بود. در پی حمله نظامی عراق به ایران و حمایت همه جانبه اعراب از صدام حسین، دیری نپایید که رهبران شیعه مذهب ایرانی متوجه عدم مقبولیت خویش در میان سنی ها، وهابیون و بطور کلی جهان اسلام گردیدند. البته اشتباهات رهبران مذهبی در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی در راستای حراج تمدن و اصالت ایرانی هیچگاه درس عبرتی برای دیگران نگشته و متاسفانه کماکان برخی از چهره های سیاسی و مذهبی کماکان بر یکپارچه کردن ایرانیان و اعراب به قیمت از بین بردن هویت و فرهنگ ایرانی اصرار می ورزند. موارد زیر تنها مشتی است نمونه خروار:


۱- در وبسایتی که حاوی مقالات و اندیشه های فردی که "استاد علی حسین امیری" نامیده شده، چنین آمده است:"بهترين نامي كه از نظر ما هم صحيح است، هم نامي بسيار نيكو است، و تمامي ما به آن افتخار مي كنيم و موجب وحدت و پايان دادن به اين بحث است، نام زيباي خليـج اسـلامي است......از دلايل ايرانيان اين است كه اين نام در طول تاريخ و از قديم در دوران فلان شاهنشاه بوده است. بايد در جواب گفت: اين شاهان ظالم اينقدر افتخار ندارند كه دائم به آنها استدلال شود. و در مورد قديمي بودن نام خليج بايد گفت: با آمدن اسلام بايد گذشته‌ها را فراموش كرد و فقط تسليم قوانين اسلام شد، كفار و مشركين در طول تاريخ و ابوجهل و ابولهب نيز همين دلايل را مي آورده اند كه ما از راه اجداد و گذشتگان خود بر نمي‌گرديم......اين مسئله را بايد در اين دوره بررسي كرد، در اين دوره كه كشورهاي اطراف خليج مسلمان و برادرند، نه با صدها سال پیش، و با زمان شاهاني كه معلوم نيست چه دين و راه و روشي داشته اند، و زمانیکه دین اسلام آمد اينكه ما قبلاً چه دين و چه اسم و چه عقايدي داشته ايم را فراموش كنيد (البته عقايد و فرهنگهاي مناسب و اخلاقي كه تضادي با اسلام ندارند مورد نظر ما نيست) ممكن است نام فارس هم بلا اشكال باشد و در تاريخ هم بوده و كسي هم توجهي به آن نداشته، ولي در زمان فعلي شرايط فرق دارد.....به آقاياني كه بر نام خليج فارس اصرار و پافشاري دارند بايد گفت: مگر شما با نام خليج اسـلامي مشكلي داريد و يا اينكه اسـلام را دوست نداريد؟!!"

اینجانب به هیچوجه در مقام پاسخگویی به این فرد بر نیامده، قضاوت را به شما خواننده گرامی واگذر می کنم و تنها به ذکر این نکته بسنده میکنم که در اینکه ایشان در چه زمینه ای استاد میباشند و چه کسی ایشان را به مقام فاخر استادی نائل فرموده اند، شک و تردید وجود دارد.

۲- رییس پلیس امنیت اخلاقی ناجا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ظاهر گشته و این خلیج را خلیج ع ر ب ی مینامد، هر چند که گوینده خبر این اشتباه احمقانه را بعدا تصحیح مینماید.

۳- شخصی که از ادبیات محمود احمدی نژاد استفاده کرده، در تاریخ ۲۶ فروردین ماه ۱۳۸۹ مطلبی در وبسایت "گنجینه دانش" منتشر نموده که بخشی از آن بدون کم و کاست در اینجا نقل گشته است:

".........آخرای بیچاره بدبخت! آن کسی که دویست سال قبل فوت کرده است به چه درد تومی‌خورد؟! تو باید به دنبال ضعف و بیچارگی خودت باشی! اینکه می‌گویند:مولانا ایرانی و از ماست! یا سعدی از ماست! ...........شرف ما به این است که از اوّل تا آخر خلقت فقط چهارده معصوم داریم! چقدر مردم گیج هستند و چقدر ما بدبختیم! در مقابل معصومین علیهم السّلام مولاناکیست؟ حافظ کیست؟ تمام افتخار مولانا و حافظ به این است که خاک درب خانة امام مجتبی و حضرت سجّاد و امیرالمؤمنین را سرمة چشمان خود کنند!! مولانا تمام این کتاب بی‌نظیر و ارزشمند مثنوی را نوشته و از بزرگان است، از مکتب علی علیه السّلام آورده و جمع‌آوری نموده است! حال چرا ما باید بر سر عرب بکوبیم که: ما مولانا داریم؟! آخر ای بیچاره ! تو که هستی که به او افتخارمی‌کنی؟! أساساً مولانا و حافظ ننگ دارند که به تو نگاه کنند! حافظ ازدرون قبر فریاد می‌زند که همة افتخار من به رسول عربیّ اُمّی وامیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السّلام است که همه عرب بوده‌اند!...............باری،این تکاثُر است که بصورت ملیّت فارسی و ایرانی و... با شعارهای حفظ فرهنگ و نیاکان و در میان ما رایج شده است! نیاکان ایرانی اغلب مشتی انسان‌های شرابخوار و زن ‌باره و... بوده‌اند . شما شاهنامه را بخوانید و ببینید اینها چه کسانی بودند! من سراسر وجودم از چنین نیاکانی بیزار است! رستم واسفندیار که بودند؟ آیا در سرتاسر شاهنامه از آنها یک کلام حکیمانه از این بهمن و توران و... به سراغ دارید؟ من یک نسخه از شاهنامه دارم که بیست سال است هر وقتی که می‌خواهم آنرا باز کرده مطالعه کنم، حیفم می‌آید که وقت خود را بجای روایات ائمّه در آن صرف کنم! کتابی که فقط در بگیر و ببند وبزن و بکوب و إحیای آداب و رسوم جاهلی و ملّی‌گرائی نوشته شده و می‌گوید:

                       بسی رنج بردم در این سال سی                             عـجم زنده کردم بدین پارسی

غلط کردید که با این کتاب سراسر تخیل موجب شدید زبان قرآن کنار گذاشته شود وبجای آن عجم زنده کردید! من خود فارسی زبان هستم ولی می‌گویم: این فارسی چه گلی بر سر ما زد؟ بهترین زبان در تمام دنیا عربی است و همه نوع کنایات و اشارات و لطائف در این زبان است و قوی‌ترین زبان از نظر منطق و بیان وقانون، زبان عربی است!..........دراین مدّت مدید از صدر اسلام تاکنون افتخار شما در طب و سایر علوم به ابوعلی سینا و فارابی و ابوریحان و امثال آنان است و اینان یا کتب خود راتماماً به عربی تألیف کرده و یا لااقلّ دو ثلث از آنها به زبان عربی است! آیا آنان نمی‌توانستند با فارسی خالص ـ به قول شما ـ همانند «شاهنامه»بنویسند؟! آری آنها خوب هم می‌توانستند ولی به روح این حرف‌های شماخندیدند! آقا این کفن هزار دفعه پوسیده شده! و تازه شما می‌خواهید آنرا ازنو بدوزید! بدبختی این است که سلیقه هم ندارند! و ای کاش قدری سلیقه داشتند!.............آخراین خلیج فارسی و خلیج عربی چه نفعی به حال ما دارد؟! چه اشکالی دارد که بگوئید: خلیج اسلامی و خود را راحت کنید؟ و این همان کاری است که شاه سابق می‌کرد! چقدر اختلافات در منطقه و عراق و... افتاده بود؟ دشمنان واستعمارگران هم طرفین را شناخته بودند و دائماً آنها را تحریک می‌کردند وتا احساس می‌کردند آرامش نسبی حکمفرماست کلمة «الخلیج العربی» را به کارمی‌بردند و آنگاه به اعلیحضرت!! برمی‌خورد و روابط تیره می‌شد و سفارت‌هابسته و... ملّت بیچاره هم قربانی این بازی‌ها واقع می‌شدند! خوب،چرا نمی‌فهمید؟ آخر این خلیج یک حدودی دارد و هر کسی در مرز خود باشد! بیائید و بگوئید: «الخلیج الاسلامی» که در اینصورت دیگران هم نمی‌توانند اعتراضی داشته باشند والاّ کار ما هم عیناً همان کاری است که شاه می‌کرده و آنوقت ما را جزء اجانب به حساب می‌آورند!..........

نوشته های این فرد آنچنان ضعیف و خالی از محتوا و منطق نوشته شده است که هیچ ارزش و بهایی ندارد و تنها میتوان به این نکته اشاره کرد که اطلاعات این فرد به اندازه ای محدود است که ایشان تصور می فرمایند که ابوعلی سینا و ابوریحان به میل خود کتابشان را به عربی به رشته تحلیل درآورده اند، غافل از اینکه این دانشمندان گرانقدر در زمانی می زیسته اند که ایران در اشغال اعراب بود و خلفای عرب با تمام وجود با فرهنگ ایرانی به تقابل برخواسته بودند. طبق اسناد تاریخی، تمامی دانشمندان باید کتابهای خود را به عربی نوشته و نسخه ای از آن را به مرکز خلافت در بغداد ارسال مینمودند.

چه میتوان در پاسخ به فردی گفت که چنین از خود بیگانه است و از نیاکانی که فرهنگ و تمدن ما را بنا نهاده اند ابراز بیزاری و تنفر می کند؟ و متاسفانه بسیارند افرادی از این دست در دستگاه حکومتی و مذهبی ایران که با فرهنگ و تمدن خویش بیگانه اند و آمال و آرزوهای خود را در پیوند اخوت با اعراب، حتی به قیمت نابودی تمدن ایرانی می بینند. آیا با وجود چنین به ظاهر ایرانیانی که در واقع "عرب شیفته" هستند، میتوان به کشورهایی چون چین که به دنبال منافع خود هستند گلایه کرد؟ آیا میتوان به افرادی چون شیخ آل نهیان و سایر امیران کشورهای حوزه خلیج پارس خرده گرفت که چرا چنین اقدامات مذبوحانه ای را پیگیری میکنند؟


از دشمنان برند شکایت به دوستان                 چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, |